وادی نگار

عاقبت منزل ما ما وادی خاموشان است حالیا ...

وادی نگار

عاقبت منزل ما ما وادی خاموشان است حالیا ...

بی دوست

يكشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۱۶ ق.ظ

ساعت دقیقا یک دقیقه بعد از نیمه شب را نشان میدهد به موسیقی گوش میدهم که نامش را نمیدانم و نمیتوانم بنویسمش خوابم نمی آید مثل هر شب دیگری چند بار اینستاگرام را ریفرش میکنم و از انجا که خبری نیست به سراغ این وبلاگ میآیم به سراغ جایی که روزی برای وادی خود انتخاب کردم  کمی مطالب را زیر رو میکنم  نوشته هایی که به جز من مخاطبی ندارد این من این اسیر تنهایی، شب هایی که به جز "سلام خوبی" هیچ حرف دیگری در مکالمه هایش ندارد؛ وقتی نوزده ساله بودم دو دوست داشتم که تقریبا با انها صمیمی بودم ، اما در دو فاصله زمانی متفاوت برایم ثابت شد آنها کسانی که من فکر میکردم نبودند بعد از آن تصمیم گرفتم دوستی نداشته باشم و ادامه ماجرا کمرنگ شدن رابطه دوستیم با تمام دوستانم  بود و حال حوصله ای برای پر رنگ کردن دوستی با کسانی که هر کدام تا به حال چندین جایگزین برای من درزندگی دارند مانده است باید دوستان جدیدی پیدا کنم انا از کجا نمیدانم و چون مغازه ای نیست که دوست بفروشد به قول روباه شازده کوچولو من مانده ام بی دوست! (البته نه به این شدتی که اینجا گفتم)

  • ۹۶/۰۵/۰۸
  • مکتب نرفته

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی