وادی نگار

عاقبت منزل ما ما وادی خاموشان است حالیا ...

وادی نگار

عاقبت منزل ما ما وادی خاموشان است حالیا ...

بی عرضه

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۵۴ ب.ظ
همیشه از زمانی که یک دختر دبیرستانی بیشتر نبودم تا کنون آرزو داشتم که کودکانی که در خیابان هستند یا کودکانی که کار میکنند را جمع اوری کنم خانه ای برایشان بسازم به آنها درس دهم با آنها بازی کنم و آنها را به میزان حد اقل یک کودک عادی شاد ببینم، اما زهی خیال باطل! هیچگاه نتواستم و فکر میکنم که هیچگاه هم نخواهم توانست من هر گاه یک کودک کار میبینم حتی تمیتوانم به او نگاه کنم چه برسد که کمکش کنم حتی ناچیز احساس میکنم در نگاه این بچه ها چیزیست که میگوید:” چرا تو به جای من نیستی “چند وقت پیش که صبح زود برای رفتن به دانشگاه بیرون رفتم دو کودک را دیدم که زباله ها میگشتند من هم ناهار و صبحانه ی انروزم را بردم که به آنها بدهم  بعد از مدتی جنگ روانی با خودم بر سر این موضوع که ایا میتوانم به آنها نگاه کنم بالاخره سمتشان رفتم دستم را به طرف یکی از آنها بردم و او به تمام شک  هایم پاسخ داد: دستم را رد کرد و نگاهی به من کرد که از کل زندگی بی حاصلم در آن لحظه پشیمان بودم نمیدانستم چکار کنم شاید سخت ترین لحظه ی زندگیم بود ترسیده بودم رنجیده بودم احساس گناه می کردم احساس خجالت میکردم با صدایی که به زور از حلقم در میآمد گفتم” بگیر صبحانه است” اصلا نفهمیدم چرا این جمله را گفتم اما گفتم بعد پسرک غذا را از من پذیرفت و چیزی به من گفت که متوجه نشدم اما مطمئنم مفهومش این بود” از تو متنفرم”  بعد از آن مطمئن شدم که نمیتوانم کمکی کنم چون کمک هایم کوچک است و کمک کوچک هیچ کاری از پیش نمیبرد من به آنها نگاهی از بالا به پایین ندارم اما آنها اینگونه میبینند ممکن است کمکشان کنم و آنها یک روز کمتر گرسنگی بکشند اما روح آنها چه؟ به این فکر میکنم که بالاخره این بچه ها هم روزی بزرگ میشوند وقت حضورشان در جامعه میرسد اما آیا آنها هنوز کودکی معصوم که هیچ قدرتی ندارد میمانند؟ نه !نمیمانند میشوند درد حامعه هر چیزی ممکنست بشوند و برای هر کارشان دلیلی دارند که به نظر خودشان منطقیست کودکی سختی داشتند و نمیدانند چگونه بزرگسالی سختی نداشته باشند آنگاه به هر دری میزنند که زندگی راحتی داشته باشند مسلما جامعه هم در های درست را جلوی آنها نمیگذارد و آنها میشوند یک عقده ی سر واکرده در حال لبریز و جامعه مطمئنا باید هزینه بیشتری نسبت به ساماندهی آنها در کودکی بابت خطا هایشان در آینده بپردازد. 

  • ۹۶/۰۸/۱۲
  • مکتب نرفته

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی