وادی نگار

عاقبت منزل ما ما وادی خاموشان است حالیا ...

وادی نگار

عاقبت منزل ما ما وادی خاموشان است حالیا ...

فراموشی

يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۲۱ ب.ظ
فراموش کردنت مثل فراموش کردن خورشید 
غیر ممکن است،
اخر مگر میشود فراموش کرد وقتی همه چیز را تو روشن کردی؟
وقتی همه جا هستی، 
باید برای از یاد بردنت همه چیز را فراموش کرد!
باشد، فراموش میکنم 
اما بگو که بعد از تو آیا
کودکان دوباره سبز خواهند شد؟
و گل ها دوباره در پارک ها تاب میخورند؟ 
دوباره درخت ها برای گنجشک ها میخوانند ؟
و یا کوه دوباره کوه نورد را می پیماید؟
به من بگو بعد از فراموش کردنت میتوانم درباره عاشقت باشم؟ 
و تمام روز را را با یادت سپری کنم؟ بگو میتوانم عاشقت بمانم و هر چیزی را تو ببینم؟ 
معذرت میخواهم فراموش کردم که فراموشت کرده بودم، ولی این بار قول میدهم فراموش کنم همه چیز را و حتی خودم را چون همه چیز تو هستی!
 از الان شروع میکنم به فراموش کردنت از همین کلمات آغاز میکنم ...ببخشید موضوع چه بود؟؟فراموش کردم!
  • ۰ نظر
  • ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۲۱
  • مکتب نرفته

ارنی و لن ترانی

پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۰۸ ب.ظ
سلام چند وقت پیش تو یکی از پیج های اینستاگرام مطلبی راجع به "ارنی" و "لن ترانی" خواندم و اونقدر به نظرم جالب بود، که در موردش بیشتر تحقیق کردم و این چند بیت رو از شاعران مختلف پیدا کردم ؛به نظرم واقعا جالبه! اینکه موسی صدای خدا رو میشنیده و با این وجود از خداوند در خواست دیدار میکنه به نظر من اینکه عاشق بدونه فقط معشوقش هست براش کافیه حالا چه ببیندش چه نبیندش!

سعدی:چو رسی به طور سینا ارنی نگو و بگذر که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
لا ادری: چو رسی به طور سینا ارنی بگو و مگذر  تو صدای دوست بشنو نه جواب لن ترانی
مولانا:ارنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد تو که با منی همیشه چه تری چه لم ترانی
علامه طباطبایی:سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی ارنی نگفته گفتی دو هزار لم ترانی
عطار: گویم ارنی و زار گریم ترسم ز جواب لن ترانی
ملا فتح الله:تو به این جمال زیبا سوی طور اگر خرامی ارنی کسی بگوید که بگفت لن ترانی
شاعر گمنام: چو شوی رها زمستی بشنو زصوت هستی"سنریهم "ش دمادم به "تری "به"لن ترانی"
💫ولّما جاء موسی لمیقاتنا قال ربّی آرنی أنظُر الیک قال لنْ ترانی💫
و آن هنگام که موسی به میعاد ما امد گفت:"پرودگارا خود را بنما تا بر تو بنگرم "فرمود: "هرگز مرا نخواهی دید"
سوره اعراف-ایه١٤٣

  • ۴ نظر
  • ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۰۸
  • مکتب نرفته

حسن یوسف حسن تو

چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ
و وقتی کنار پنحره رفتم، دیدم که حسن یوسف ها هم از حسن تو میگفتند واز حسادت برگ هاشان سرخ گون شده بود!
خبر باد عجیب نبود، که شمار دیوانگان زیاد شده است وهمه به دنبال زنجیری هستند که تا ابد زندانی آن باشند .
و گویی؛ هیچگاه بهتر از زلفت زنجیری نمیابند! بیا و پریشان کن زلفت که عمری این دیوانگان دنبال سر و سامانند؛ بیا و به هم بریز بلکه این شهر نظمی بگیرد!
همه دنبال تو میگردند و تو به دنبال چه هستی که بر نمی گردی ؟؟ 
نویسنده:مکتب نرفته
  • ۰ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۱
  • مکتب نرفته

به نام خدا

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۴ ب.ظ

امروز که هوا ابری بود درست در جایی که شهریور هم داشت میرفت 

تصمیم گرفتم گاهی بنویسم که آینه ی دلم زنگار نگیرد از این بی مهری آن هم درست وقتی که مهر دارد می آید...

مهر که بیاید شاید هوا بهتر شود اگر تو را هم با خود بیاورد

فقط انسان با همین زنده است 

  • ۱ نظر
  • ۱۰ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۰۴
  • مکتب نرفته